مقدمه
تمدن اسلامی,تمدن یک ملت یا نژاد خاص نیست , بلکه مقصود تمدن ملت های اسلامی است که عرب ها, ایرانیان و دیگران را شامل می شود, که به وسیله دین رسمی یعنی اسلام و زبان علمی و ادبی یعنی عربی با یکدیگر متحد شدند. این تمدن با هنر ایرانی و رومی و سایر جوامع ترکیب گردید و تمدنی به نام تمدن اسلامی به وجود آورد. این تمدن درجه ای از عظمت, کمال و پهناوری است که آگاهی از همه جنبه های آن و احاطه بر همه جوانب آن کاری بس دشوار است. با پیدایش اسلام و انتشار سریع و گسترده آن در میان اقوام و ملل و جلب و جذب فرهنگ های گوناگون بشری, بنای مستحکم و عظیمی از فرهنگ و تمدن انسان پایه گذاری شد که در ایجاد آن ملل و نژادهای مختلفی سهیم بودند. این ملل با ارزش ها و ملاک های نوین اسلامی موفق به ایجاد تمدنی شدند که بدان تمدن اسلامی گفته می شود.
در مطالعه تاریخ اسلام به این نتیجه می رسیم که فرهنگ و تمدن اسلامی بر اساس اصولی منطقی و معقول شکل گرفته که دارای فلسفه ای زنده است و پویایی آن قابل تکرار می باشد.
تعریف تاریخ:
تاریخ از نظر لغت به معنای تعیین و شناساندن وقت است. تاریخ از ماده ارخ یا ورخ به معنای تعیین وقت می باشد.
هرودوت (پدر تاریخ) تاریخ را به معنای مطالعه و بررسی روزگاران گذشته می داند.
ابن خلدون,تاریخ را دانشی سرچشمه گرفته از حکمت و بیانگر سرگذشت ملت ها,سیره ی پیامبران و سیاست پادشاهان می داند.
شهید مطهری(ره) تاریخ را یکی از منابع معرفت انسانی می داند,آن را به دو بخش نقلی و علمی تقسیم می کند.
رویداد های قابل ذکری که به ترتیب زمانی تنظیم شده است تاریخ گویند.
تاریخ شرح زندگی اجتماعی گذشته انسان است.
علم تاریخ ,علم مطالعه زندگی اجتماعی گذشته انسان می باشد.
تعریف فرهنگ:
فرهنگ از نظر لغت به معنای ادب,تربیت,دانش,علم,معرفت و مجموعه آداب و رسوم است.
فرهنگ فصل جدا گر انسان از حیوان است.
فرهنگ شامل ارزش ها, باورها, اندیشه ها,آداب و راه رسم ها است.
فرهنگ عبارت از مجموعه دستاورد ها و اندوخته های معنوی بشری است.
فرهنگ در عرف عمومی عبارت است از آداب دانی, آراستگی ,ادب و حتی علم و دانش است.
فرهنگ در علوم اجتماعی بخشی از تمدن است.
فرهنگ شامل همه ی عناصر مادی و معنوی زندگی اجتماعی است که انسان در درون آن داده و پرورده می شود و توسط آن صاحب شخصیت می گردد.
تعریف تمدن:
تمدن در لغت به معنای شهرنشین شدن,به اخلاق و آداب شهریان خوگرشدن,همکاری افراد یک جامعه در امور اجتماعی, اقتصادی, دینی, سیاسی و غیره می باشد.
تمدن از واژه مدن گرفته شده و با کلمه مدینه هم ریشه است.
تمدن به معنای دستاوردهایی است که قبلا در جهان محسوس وجود نداشته و توسط انسان ساخته شده و مصنوع اوست.
تمدن عبارت است از مجموعه دستاوردها و اندوخته های مادی و معنوی بشری که این دستاوردها و اندوخته ها یا حاصل تلاش انسان است و یا به طور مستقیم یا غیر مستقیم در اثر تعالیم انبیاء حاصل شده است.
از نظر عده ای فرهنگ و تمدن هم معنا به کار گرفته شده اما مورخین و صاحب نظران سعی نموده اند که این دو مفهوم را از یکدیگر جدا کنند.از این نظر تمدن هر چه بیشتر جنبه های مادی ساخته های انسان را به خود گرفته مانند معماری و شهر سازی و فن آوری,فرهنگ بیشتر جنبه های معنوی زندگانی انسانی را مانند آیین ها و آداب و زبان و دین و دانش را شامل می گردد.
اگر چه عده ای تمدن را به معنای شهرنشینی گفته اند و منظور این است که شهر نشینی در نقطه مقابل چادر نشینی و بیابان گردی قرار دارد; و بسیاری بر این عقیده اند که تمدن عمدتا از زمانی آغاز شد که انسان زندگی بدوی را ترک گفت و شهر نشینی را آغاز کرد,اما باید گفت که تمدن صرفا شهر نشینی نیست. زیرا تمدن اگر چه با شهر نشینی ارتباط دارد ,ولی درشهر نشینی خلاصه نمی شود. به عبارت دیگر تمدن غیر از شهر نشینی است و به همین دلیل می توان مدعی شد که جوامع کوچ رو غیر متمدن می باشند.
تمدن با درجه پیشرفت فکری و اجتماعی انسان رابطه تنگاتنگی دارد . بدون این رشد که ریشه در زندگی ما قبل شهری انسان دارد و بر اساس قابلیت ها و استعداد های بالقوه ی وی و نیز فراهم شدن شرایط لازم برای فعلیت یافتن آن استعداد ها حاصل می شود,پیدایش تمدن ممکن نبوده است. با شروع زندگی شهر نشینی انسان به دلیل توسعه و گسترش ارتباطات اجتماعی,رشد فکری و اجتماعی انسان بیشتر شده و در این مرحله از زندگی دستاورد های زندگیش بیشتر شده است. بنابراین تمدن بطور عمده محصول شهر نشینی است,اما در شهر نشینی نیز محدود نمی گردد.
انسان در طول تاریخ مراحل مختلفی طی کرده است,که هر مرحله از زندگی او نسبت به مرحله قبلی کامل تر و مفیدتر بوده,و او توانسته بهتر و بیشتر نیازهایش را تامین کند. وجود پیامبران,معلمان و راهنمایان الاهی در زندگی انسان نقش آفرین بوده, و در اثر هدایت و راهنمایی آنها انسان توانسته بهتر مسیر تکاملی خود را طی کند و آثار تمدنی پیشرفته تری را بر جا گذارد.
عناصر تشکیل دهنده فرهنگ و تمدن:
برای تشکیل یک فرهنگ و تمدن عوامل مختلفی تاثیر گذار می باشد که ما به مواردی از آن اشاره می کنیم.
1.همبستگی یا به قول ابن خلدون عصبیت که به تعبیر دیگر غرور ملی می باشد.
2.امنیت و وجود آرامش
3.زندگی اجتماعی که بر اساس همکاری و تعاون است.
4.تحمل و بردباری 11.خط
5.دین 12.زبان
6.اخلاق 13.علم
7.وحدت و یکپارچگی 14.مهارت
8.رفاه نسبی 15.فن و تجربه
9.نیاز و مشکلات 16.جنگ و تجاوز که گاهی قوم متجاوز تمدن و فرهنگ خود را به
10.مهاجرت قوم شکست خورده تحمیل کرده و زمانی تحت تاثیر فرهنگ و
تمدن قوم مغلوب قرار گرفته است و غیره
عوامل فوق کم یا زیاد در پیدایش و ایجاد تمدن و فرهنگ یک جامعه موثر بوده است
اما عواملی که فرهنگ و تمدن اسلامی را از سایر فرهنگ و تمدن های دیگر متمایز می سازد,وحی الاهی,قرآن مجید,و سیره نبی اعظم (ص) و گفتار و کردار پیشوایان دین مبین اسلام است. زمانی یک تمدن ,تمدن اسلامی است که زمینه مناسب برای تثبیت و ترویج فرهنگ اسلامی فراهم آورد و شیوه زندگی در آن همراه و هماهنگ با حفظ فرهنگ و تمدن اسلامی می باشد.
تعریف تمدن اسلامی و محدوده تاریخی و جفرافیایی آن:
تمدن اسلامی,عبارت از مجموعه دستاوردها و اندوخته های مادی و معنوی مسلمانان در طول تاریخ از بعثت پیامبر اکرم (ص) تا کنون می باشد,که این دستاوردها و اندوخته ها حاصل تلاش مسلمانان بوده و به طور مستقیم یا غیر مستقیم,در اثر تعالیم و سیره نبی اعظم حضرت محمد(ص) و ائمه اطهار و نمایندگان آنها حاصل شده است.
اسلام با بعثت رسول گرامی اسلام(ص) در 27 رجب سال چهلم عام الفیل برابر با سال 610 میلادی از مکه آغاز می گردد. دعوت آن حضرت با یک دوره سه ساله بصورت پنهانی و سپس با دعوت خویشان ,جامعه مکه را به دین جدید آغاز می گردد. چون با مخالفت مشرکین مکه روبه رو می شود ,عده ای از مسلمانان به حبشه مهاجرت می کنند. افزایش مخالفت و اذیت و آذار مشرکین نسبت به آن حضرت و دیگر مسلمانان ,و به خطر افتادن جان آن حضرت موجب می شود, به یثرب که بعدا مدینه النبی گفته می شود هجرت نمایند.
در آغاز بعثت,اساس سازمان جامعه اسلامی از سه نفر حضرت خدیجه (س), حضرت علی (ع), و زید بن حارثه که خود آن حضرت در راس آن قرار داشت تشکیل شده بود. به تدریج در دوره دعوت پنهانی بر تعداد آن ها افزوده شد که به مسلمانان اولیه شهرت پیدا کردند. در دعوت عمومی پیروان آن حضرت رو به فزونی گذاشت و این برای مشرکین غیر قابل تحمل بود و لذا اذیت و آزار آنها نسبت به پیامبر اکرم (ص) و یارانش افزایش یافت.
در سال یازدهم بعثت پیامبر اکرم (ص) در مسجدالحرام با تعدادی از بزرگان قبیله خزرج که برای رفع مشکل خود در یثرب به مکه آمده بودند,دیدار کرد. تلاوت قرآن مجید توسط پیامبر اکرم (ص) و دعوت آنان به اسلام که دین صلح و برادری است ,موجب شد که آنها که از اختلاف با طایفه اوس به تنگ آمده ,و در اثر معاشرت با یهودیان مطالبی در مورد ظهور پیامبر جدید شنیده بودند تحت تاثیر آموزه های فطری پیامبر (ص) قرار گرفته و مسلمان شوند,و با آن حضرت پیمان ببندند که به خدا شرک نورزند,فرزندان خود را نکشند,دزدی نکنند, مرتکب زنا نشوند, به دیگران تهمت نزنند,و در کارهای نیک از رسول گرامی اسلام تبعیت نمایند. بر اساس این بیعت ,رسول گرامی اسلام,به تقاضای خزرجیان پاسخ مثبت داد ,مصعب بن عمیر را به عنوان نخستین داعی اسلام به مدینه اعزام نمود تا به طالبان اسلام قرآن,آداب نماز و احکام اسلامی را بیاموزد.
ورود مصعب به یثرب که با استقبال گرم مردم روبرو شد سبب شد که عده زیادی از مردم یثرب مشتاق دیدار رسول خدا شوند,لذا در سال بعد تعداد زیادی از مردم یثرب به شوق دیدار با پیامبر اکرم (ص) در مراسم حج خدمت آن حضرت رسیدند و در شبانگاه سیزدهم ذیحجه در عقبه منی با آن حضرت پیمانی منعقد نمودند که از پیامبر چون خانواده خود حمایت کنند. پیمان مذکور زمینه مهاجرت مسلمانان و رسول گرامی اسلام به شهر یثرب فراهم کرد. زمانی که مشرکین علیه جان پیامبر توطئه کردنند,آن حضرت به شهر یثرب هجرت نمودند. یاران و اصحاب رسول خدا در آن زمان به دو گروه تقسیم می شدند,مسلمانی که از مکه به یثرب مهاجرت کرده بودند, مهاجر, مسلمان یثرب به انصار شهرت پیدا کردند.
نخستین اقدام رسول گرامی اسلام (ص) در ورود به شهر یثرب یا مدینه النبی ,تاسیس یک نهاد اجتماعی,مرکز پرستش و آموزش, محلی برای صدور دستور جهاد در راه خدا و اجرای احکام اسلامی به نام مسجد بود. سپس با عهد پیمان اخوت و برادری بین مسلمانان مهاجر و انصار موجب وحدت مسلمانان و با تدوین نخستین قانون نامه مدینه سبب هماهنگی و یکپارچگی مردم مدینه گردید
ساختار جامعه اسلامی در مدینه بر خلاف موقعیت مسلمانان در مکه که شکل و فرم تبلیغی, ترویج و نشر دین اسلام داشت, شکل و فرم سیاسی و حکومتی به خود گرفت.مسلمانان در مدینه دارای حکومت, قلمرو و جمعیت شده و دولت اسلامی را در آن شهر بنا نهادند. رسول خدا(ص) برای بقا و دوام حکومت اسلامی به تعداد 26 تا 27 غزوه با مشرکین داشت که خود شخصا در آن حضور داشت و به تعداد بیش از 36 سریه داشت که نیروهای اسلام به فرماندهی افرادی برای استحکام حکومت اسلامی به خارج از مدینه اعزام نمود و خود در مدینه حضور داشت. این جنگ و جدال ها که به جهاد در راه خدا معروف است موجب تثبیت موقعیت سیاسی و نظامی مسلمانان گردید به طوری تا اواخر پر برکت پیامبر اکرم (ص) بزرگترین قدرت جزیره العرب, قریش, تسلیم پیامبر شد و مکه شهر پرآوازه جزیره العرب به وسیله مسلمانان فتح گردید.
پیامبر اکرم (ص) با انعقاد عهد و پیمان با سران قبایل و طوایف از جمله یهودیان و مسیحیان, دولت نوپای اسلامی را مستحکم نمود و پس از صلح حدیبیه,فتح مبین, در سال ششم هجری فرصت پیدا کرد که با ارسال نامه هایی به سران و پادشاهان کشورهای مطرح آن زمان, آنها را به دین جدید دعوت نماید.
پس از حادثه غدیر خم و مطرح شدن جانشینی پیامبر اکرم (ص) تمام کسانی که آرزوی قدرت و حکومت را داشتند به تدریج شروع به فعالیت کردند تا بتوانند زمینه را آماده کنند و پس از آن حضرت قدرت را قبضه نمایند. با در گذشت رسول گرامی اسلام در سال یازدهم هجری, بر سر جانشینی پیامبر اکرم (ص) بین مسلمانان اختلاف پیداشدکه سرانجام در سقیفه بنی ساعده ابوبکر گوی سبقت از دیگران را برد و از همان زمان شکافی عمیق در جامعه اسلامی ایجاد شد که ضرر و زیان آن غیر قابل ارزیابی و خساراتی که جامعه اسلامی از این دو دستگی متحمل شده بی عدد و حساب است. به عقیده نگارنده اگر پس از رحلت رسول گرامی اسلام (ص) وحدت و یگانگی مسلمین حفظ می شد, و بر اساس خط مشی تعیین شده از سوی آن حضرت عمل می گردید, ما در حال حاضر شاهد جهانی بودیم که فرهنگ و تمدن اسلامی الگوی کشورهای سراسر جهان و کشورهای اسلامی به عنوان مقتدرترین کشورهای جهان مطرح می شدند.
ابوبکر با تلاش و کوشش بسیار, از طریق جنگ و جدال, توانست حکومت خود را بر کسانی سلطه خلیفه و حکومت مرکزی را تهی پذیرفتند, تحمیل کند و سراسر شبه جزیره عربستان را زیر فرمان خود آورد.
پس از در گذشت او,عمربن خطاب طبق توصیه ابوبکر خلیفه شد. خلافت ابوبکر با فتوحاتی در ایران, روم, مصر و افریقا هم زمان بود. با روی کار آمدن بنی امیه و بعد بنی مروان و سپس بنی عباس حوزه سرزمین اسلامی توسعه و
گسترش یافت,به طوری که پس از چندی سرزمین های بین النهرین, ایران, روم, مصر, حبشه, شمال افریقا, ماوراء النهر, هند, چین و ماچین و شمال افریقا و جنوب اروپا تحت فرمان مسلمانان قرار گرفتند.
با اینکه امروزه سرزمین های زیادی وجود دارد که تحت فرمان و سلطه ی مسلمانان نمی باشد,اما آثاری از فرهنگ و تمدن اسلامی در آن سرزمین ها قابل مشاهده است. به امید روزی که امام عدالت گستر جهانی ظهور کند و با حکومت خویش فرهنگ و تمدن اسلامی سرتاسر جهان گسترش دهد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ